عشق و حال

از زندگی لذت ببریم

عشق و حال

از زندگی لذت ببریم

رود

شب آرامی بود 
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود 
زندگی یعنی چه؟ 

مادرم سینی چایی در دست 
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من 

خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا 
لب پاشویه نشست 

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد 
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین 

با خودم می گفتم : 
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست……….