عشق و حال

از زندگی لذت ببریم

عشق و حال

از زندگی لذت ببریم

ملانصرالدین

یه روز ملانصرالدین از یه روستایی رد می شد.مردم اون روستا جلویش را گرفتند. 

گفتند شما طبابت بلدیت؟ 

ملانصرالدین گفت:بله من یکی از رشته هایی که خوندم طبابت بوده. 

ملانصردینو بردندش بالا سر مریض.یه نگاهی به مریض کردو گفت: 

دوتا سیخ کباب بیارید.کبابو آوردن خورد.گفت دوتاسیخ دیگه هم بیارید.اون هم خوردودوتا چایی هم بیاریدو..............تواین حین مریضه مرد.مردم گفتند توکه یه نفرکشتی. 

گفت :نه .دونفر داشتن می مردند یه نفرشون را نجات دادم . 

اونی که داشت از گرسنگی می مردو نجات دادم. 

آدم

بیشتر از آدم ساده لوح متنفرم تا از آدم بدجنس ! 

 

آخه اگه آدم ساده لوح نبود که آدم بدجنس معنا نداشت !

رود

شب آرامی بود 
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود 
زندگی یعنی چه؟ 

مادرم سینی چایی در دست 
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من 

خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا 
لب پاشویه نشست 

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد 
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین 

با خودم می گفتم : 
زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست……….


ببخشید

دوستان متاسفانه به علت اشکالی که در مدیریت به وجود آمده بود بعضی از بازی ها جا به جا شده بود اما درست شد اگر باز هم ایرادی بود در بخش نظرات همین یادداشت بنویسید

بازی آنلاین

باور کنید اگه تو این وبلاگ بازی کنید پشیمون نمیشید!

یقه ی لباس

تا حالا دقت کردین

وقتی می خوایم یقه لباس یا روی سینه رو نیگاه کنیم

لب و لوچه آدم کج میشه !

همین الان امتحان اگه کن باورت نمیشه !

نظر

تورو جونه هرکی دوست دارید  نظرتون رو راجع به وبلاگ بگید تا من بفهمم وبلاگمون در چه حده!!!

در ضمن یادتون نرهangry birds بازی کنید!!

اشک

چه زیبا دیدگانم اشک می ریزند


در این آیینه ی صد رنگ


و از مجذور چشمان تو در محراب ابرویت


عجب رنگین کمان های قشنگی در نگاه من می آمیزند


تو مثل نور مشهودی


تو در عینی که در نزدیکی ذهن منی، دوری


تو مثل منظومه ی شمسی، پر از اوزان نورانی


تو مثل شعر منثوری


چه قدر از حجم

پرواز

پرواز ماهیت روح انسان رو برملا می‌کنه
هر چی بالاتر می‌ری دنیا توی چشم تو کوچیک‌تر میشه و روح تو در چشم دنیا بزرگتر.
پرواز را به خاطر بسپار..... 

چرا

لطفا دقت کنین بچه ها
چرا می گویند ” فیلسوف ” و نمی گویند ” گاوسوف ” ؟!
چرا می گویند ” پیراهن ” و نمی گویند ” جوان اهن ” ؟!
چرا می گویند ” اتوبوس ” و نمی گویند ” اتوماچ ” یا ” جاروبوس ” ؟!
چرا می گویند ” خداحافظ ” و نمی گویند ” خداسعدی ” ؟!
چرا می گویند ” اتومبیل ” و نمی گویند ” اتومکُلنگ ” ؟!
چرا می گویند ” ماشین ” و نمی گویند “شماشین ” ؟!
چرا به طراح چنین سوالاتی می گویند ” دیوانه ” و نمی گویند ” غول آنه ” !؟